درود
ماهی آمد که واقعاً ماه است. فیلتری است به روی همه نبایدها که میشود آن را یک ماه بکار برد و بکار بست و چقدر توانایی بکاربردن آن را داریم نمیدانم!
یک ماه بیشتر نیست و ما هم که از الان فطرتاً منتظر جشن فرخنده فطریم.
لب روی لـــــــــب تکیدهام میدوزم
در آتش این عطش فقط میسوزم
سرشار دعای سحــــــرم تا دل صبح
سرشار رسیــــــــــدن تو تا هر روزم
ای پیشوا، ای امید چشم براهان پس پنجرههای بر جاده حیرانی تماشاگر
بامدادان آدینه برای رسیدن تو با سحر گفتگو میکردم. سکوتی بود و دل و نگاه تنهایی و آرزویی که شاید برآورده شود و شاید...
ای پیک سحر، عزیـــــز ماه رمضان
گرد غـــــم و دوری از دل ما بتکان
با ذکر لـــبان خشک و چشمان ترم
این جمعه به او سلام ما را برسان
همه چشم به راه تواند در هر کیش و آیین. همه دلشان روشن به روز آمدن توست و من نیز جزو همین گروه و ساکن همین خراب آباد دنیایی هستم که دیر هنگامی است آمدنت را چشم میکشم.
دیریست گل محمـــــــدی میبویم
دیریست که از حضور تو میگویم
دیریســــــت در این کرانه تنها تنها
تا جــــــــــاده آمدن تو را میجویم
ای پیشوای مهربانیها، ای چراغ افروز جاودانیها، ای بیدق پردیس نشانیها.
بشتاب که گرد و خاک خشم انسانی از دورهای دور به سمت ما میآید.
شاد باشیم و به شادی د یگران بیندیشیم.
بدرود